إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا/کهف10
زمانى را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند:
«پروردگارا! ما را از سوى خودت رحمتى عطا کن، و راه نجاتى براى ما فراهم ساز!»
یاد آن روزگاران بخیر که در پناه نخل به سوی قبله ی خویش می نشستیم در انتظار رحمتی از سوی رب رحمان بودیم، غافل از آنکه خدا رحیم است! رحمت رحمان که همیشه می رسد و به همه می رسد. اما رحمت رحیم تنها مومنین را در بر می گیرد. و مومن آن نیست که تنها شهادتی بر زبان جاری کند بی آنکه عملی مطابق ایمانش از او سر زند.
و اما راه نجاتی که خواستیم چه سریع فراهم شد برایمان. راهی دیار عشق شدیم و ندا آمد:
وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَّحمته ویُهَیِّئْ لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرْفَقًا/کهف16
و (به آنها گفتیم:) هنگامى که از آنان و آنچه جز خدا مىپرستند کنارهگیرى کردید، به غار پناه برید؛
پناه بردیم به پناهگاهی ایمن، به وادی رحمت الهی، و چندی کناره گرفتیم از تمام هستی. آرامشی که نظیرش جایی دیگر نیست. اما پس از آن آرامش بهشتی، و بعد از آنکه طعم رحمت را چشیدیم، بار دیگر بانگ اهبطوا زدند و از آن جایگاه رفیع به دنیای پست عودتمان دادند.
حال دوباره در زمین متفرق شدیم، قبله از دست رفته و نخل چشم انتظار یاران دیرین خود است تا باز هم باری دیگر سایه اش را بر سر آنان بگستراند!
به امید چنین روزی...